Jamshid Shirani
در باره ی من
این یک تارنمای ادبی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و یا هنری نیست. این هم اهمیتی ندارد که من که هستم و اهل کجا هستم و پدر و مادرم که بوده و در کجا به دنیا آمده ام که این ها پیش پا افتاده ترین اطلاعاتی است که در باره هر فردی می توان به دست آورد. این تارنما تنها آینه ی ارزان بهای بسیاری احساس های ضد و نقیض یک فرد است که دوست ندارد حتا آن ها را که از اَلَکِ پیشداوری ها و پیش فرض ها و ایمان ها و باورهای دیگران نگذشته است از تماشا محروم کند. این هم یکی از دستاوردهای بی نظیر جهانِ آزادی جوی کنونی است. در دیگِ درونِ آدمیزاد احساساتِ متضادِ بسیاری در هر لحظه می جوشد. نمی توان تنها نخودها را جدا کرد و خودها را جا گذاشت. آن هم خودهایی که خواسته و ناخواسته از غربالِ خود-ممیزی گذشته است. این قدر هست که هیچ چشم اندازی تا ابد یکسان نخواهد ماند و تمامی این چشم انداز ها امکانِ حضور هم زمان خواهند داشت چرا که جهانِ اندیشه و احساس اقلیمی بی کرانه و نا شناخته است. این تارنما قرار است یک رؤیا-رُبا
باشد که به تمامی رؤیاها (و کابوس ها) امکانِ عرضه شدن می دهد حتا غریب ترین آن ها
غُربت را
در پشت زبان
پنهان کردن است این
که می نویسم
از
میهنِ دیروز
و
هجرِ جگرسوز
کجایِ این جهانِ خسته
ایستاده ام
به تماشایِ
کدامین چشم اندازِ
تیره؟
نگاه
از دود و مِه
انباشته است
و
جان
آغشته ی
یاد-اندوهی به فراخیِ اندیشه
که اندیشناکِ
مرگِ غریبی است
در
پُشتِ مِه نشسته
به انتظار
دیده گشودن
به دهشتِ بودن
است
و
گذشتن از دالانِ اضطراب
و
بردنِ بر دوش
شب را تا نیمه
نیمه ی شب را
تا سَحَر
سراسیمه
نه نقشی می زند
این
رخسارِ غبارآلوده
در آیینه
و نه
سایه می افکند
این
کالبَدِ بی نا
بر معبرِ باران-شسته ی
بی مهتاب
جهانِ بی سراب
جهانِ بی فریب
چه غوغاشوبی است
در
پسِ پُشتِ
این
زبان