اُکتاویو پاز
ترجمه جمشید شیرانی
می خوانمت
به میهمانی زَبَرجَد
عسلی در سنگ
زنبورها
و کوهکِ عسل
در یاقوتِ زرد
به روز زرّین
و ترنّمِ موروثِ آرامش:
آنک معبدی خُرد
بنا شده در جامِ گُل
آنسان که بر پا می کند
زنبور
در سطوح خورشید یا برگ
و ژرف ترین طلای پاییز.
یک درخت
رخشه در رخشه
با پرتوِ سیمابیش
- جام خورشید گونه ی گل -
زنبور، عسل و پاییز
بر هم آمیخته در بلورِ خورشید
جوهرِ عسل
دنیای لرزان
و گندمِ آسمان
که پای می فشارد
تا
خانه کند
خورشیدِ آرامش
در بیرنگی زبرجد.
Comentarios