جمشید شیرانی
آوای تبعید
نهم دیماه ۱۴۰۱
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر خلقت خود می تَنَد (مولوی)
(۱)
فریاد می کشی
از روزنِ عصیان و درد
که می هراسد و
خیره
چنگ در می افکند
بر
گلوگاهِ بی کرانه ی فریادت.
جهان،
همه گوش است.
(۲)
ابر است و دود و سُرب
که فریاد می شود:
بیدادِ ابر،
غریوِ دود و
هیاهوی ترسخورده ی سُرب
- از نَفَس اوفتاده و
خاموش -
در تلاقی تن.
در میعادِ نام و رمز.
(۳)
هوا پُر از رشته های روشن نور است
شبق
خرمایی
طلایی
سپید
و...
بادِ آشفته
در رشته های نور
لب به خنده گشوده ست،
موزون،
رشته ای لؤلؤ تابان
در رقصِ بادِ پریشان...
(۴)
بر تارِ نور
زخمه می زند خنیاگرِ باد،
نک:
موسیقی نور،
ترانه ی عصیان،
تصنیفِ شادی:
ژن،
ژیان،
آزادی.
Comments