top of page

خطِّ سرخ

  • Writer: jshirani1
    jshirani1
  • Jan 7, 2023
  • 1 min read

Updated: Jan 25, 2024









برای بکتاش آبتین

در سالروز جانفشانی اش


بر لبِ جوبار

قدم می زنم

و جای پای کسی نیست.

هوا پُر از اندوهِ سردِ بیداد است.

پس

عکسی از پی عکسی

جلوه می کند در جاریِ جوبار

و بی مکثی

هر یک

غبار می شود

در مِهِ انبوه.


و ناگهان،

تصویرِ کیست این؟


او که هستی اش

قلمی بود

با مغزی از

یاخته های جوان.

هر پگاه،

قلم می زد

در جهانِ بی جاده

و

شباهنگام

به آواز گنجشگکی

در بیکرانِ دلش

گوش می سپرد.


خطِ سرخش

رَدِّ خون بود

از سرانگشتانِ زخمی اش

که بند نمی آمد.

قلبِ بی قالبش را

تهی می کرد

هر لحظه در دهانِ تشنه ی ناقوسی

با زبانی از پولاد و

گلویی از فریاد.


دلش اهلِ دیاری بود

و دیداری

که ضرباهنگِ نگاهش شد

و

برق،

تِندر،

باران و

رنگین کمانِ نور.


می سرود

به پهنای آرزو

و فرا می خواند

تمامی واژه های خونین را

تا

بجهند و بپروازند

تا

آهنگِ زن

پیرنگ زندگی

و

همنوازی آزادی/رهایی.

Comments


bottom of page