اُکتاویو پاز
ترجمه جمشید شیرانی
١. جان یافتن
بر قفسه کتاب
در میانِ موسیقیدانِ تانگی و تُنگِ اُکساکایی
نور افشان، زنده،
با چشمانِ برّاقِ نقره فام
رفت و شدِ ما را می نگرد
جمجمه ی کوچکِ قندی.
٢. صورتکِ تلالوک نقر شده بر سنگِ چینی
آب های محجّر
تلالوکِ پیر می خوابد، در اندرونش
رؤیای بارشِ باران.
٣. بدانسان که بود
در لمسِ نور
سنگِ چینی به آبشُری بدل شده
بر آب های آن غوطه می خورد کودک، آن خدا.
٤. خدایی که از ثعلبی سُفالین سر بر می آورد
در میانِ گلبرگ های گِلی
زاده می شود، تبسّم
این گُلِ آدمی.
٥. الهه ی اُلمِک
چهار نقطه ی اصلی
در نافِ تو جمع آمده است
روز در زهدانت در تپش است، با سلاحِ کامل.
۶. تقویم
روزهای آتشین، روی در روی آب
رو در روی آتش، روزهای آب.
٧. زوچیپیلی
بر درختِ روز
به هنگامِ شب
می آویزد
میوه ی یشمی
آتش و خون.
٨. صلیبی بر آن خورشید و ماه نگاشته
بر امتداد این صلیب
دو پرنده آشیانه گزیدند:
آدم، خورشید و حوّا، ماه.
٩. پسرک و فرفره
هر بار می چرخاندش
فرود می آید، به تحقیق
بر مرکزِ زمین.
١٠. اشیاء
در کنارمان می زیند
نمی شناسیمشان، نمی شناسندمان
امّا گاه با ما لب به سخن می گشایند.
Comments