گئورگ تراکل
ترجمه جمشید شیرانی و الف مازیار ظفری
به نقل از کتاب "پیمانه زرّین" چاپ کتاب ایران - 1994 مریلند
به شامگاه، درختزارانِ پاییز ناله سرمی دهند
از جنگ افزارهای مهلک، دشت های زرّین
و دریاچه های آبی، که بر فرازِ آن محزون تر
فرو می غلطد خورشید. شب
سلحشورانِ محتضر را در آغوش می کشد، ضجه ی بی امانِ
دهان های در هم شکسته شان را.
امّا در درّه ی بید به خاموشی
خون ریخته می انبارد، ابرِ سرخ
که در آن خدایی خشمگین خانه دارد، خنکای ماه؛
جاده ها همه در تباهی تیره تهی می شوند.
به زیر شاخه های زرّینِ شب و ستارگان
سایه ی خواهر می لرزد در میانِ بیشه ی خاموش
تا ارواح دلاوران، سرهای خونچکان، را درودی گوید.
و به نرمی در نیزارها فلوت های تیره ی پاییز می نوازند.
آه! ای گرانسرتر اندوه، شما ای قربانگاه های گستاخ
امشب غمی سترگ می پرورد شعله ی آتشینِ جان را:
نوادگانِ نزاده.
Commentaires